دوشنبه 10 اردیبهشت 1403
EN

اسرار حج

اسرار حج                                                                                                                                                          

حركت ميهمانان و زوار بيت‏ الله الحرام از سراسر جهان به عشق ديدار خانه معشوق و كعبه آمال و اجتماع آنان در سرزمين وحى در ماه ذى ‏حجه پاسخ به دعوت شيخ‏ الانبياء «ابراهيم خليل الرحمان‏» است.

اين اجتماع بزرگ چيزى جز جلوه امت واحده نيست كه خدا را حاكم بر دل و گل خود و همه جهانيان مى‏دانند، اينان در ايام حج ‏با اعمال عرفانى حج فانى در حق مى‏گردند تا پس از برگشت از حج مردم جهان را به خدا نزديك كنند و جهان را خدايى نمايند.

مرحوم سيد عبدالله شبر اين عارف نامدار در كتاب «الاخلاق‏» بيان اسرار و راز و رمز حج را با تكيه بر روايات در هفده فصل چنين مطرح مى‏نمايد:

1 – نيت ‏حج و زيارت خانه خدا

كسى كه تصميم حج و زيارت بيت‏الله الحرام را دارد، بايد بداند كه حج ‏خانه او كارى والا مرتبه است پس بايد خشنودى خداوند و تقرب به او را در نظر بگيرد و از رياكارى دورى جويد، درغير اين صورت تنها اموالش را نابود كرده و غير از خستگى و گناه چيزى نصيبش نشده است.

قبل از سفر به خانه حق بايد هر آنچه را با ستم از مردم گرفته برگرداند و بازگشتى حقيقى كند و بر پروردگارش با دامن آلوده به گناه وارد نشود. در سفر به سوى بيت‏الله سفر به سوى جهان آخرت را به ياد آورد، بلكه آن را به سفر آخرت تبديل كند.

2 - توشه راه

زائر خانه خدا بايد بداند سفرى طولانى‏تر از اين خواهد داشت كه نياز بيشترى به ذخيره كردن اعمال صالح و نيكو دارد و بايد توجه كند مفاسدى همچون تظاهر و ريا، حج او را كه ذخيره سفر عظيمى است، ممكن است نابود كند.

3 - وسيله سفر

بايد شكرگزار صاحب‏خانه باشد كه مرکبي برايش فراهم كرده است تا بارهاى سنگين او را منتقل كند وگرنه خود بايد بارش را به دوش مى‏كشيد. بايد يادآور مركبى شود كه او را به جهان آخرت منتقل مى‏كند و آن مركب، جنازه اوست. پس تعجب و شگفتى از كسى است كه براى سفر مشكوك «آيا بتواند برود و يا نه‏» خود را آماده مى‏كند ولى براى سفر يقينى «مرگ‏» هيچگونه آمادگى ندارد.

4 - خريد لباس احرام

به هنگام خريد لباس احرام - دو قطعه پارچه ساده ندوخته - به ياد كفن و پيچيده شدن در آن بيافتد، او كه به زودى با دو قطعه لباس احرام در نزديكى بيت‏الله الحرام سراسر وجودش را مى‏پوشد - يكى را لنگ و ديگرى را رداء و حوله خويش قرار مى‏دهد - چه بسا اجل مهلت ندهد و سفرش را به پايان نرساند و با همين دو قطعه لباس احرام خدايش را ملاقات كند. پس همان‏طور كه براى ملاقات خانه خدا لباسى را بر تن مى‏كند كه مناسب خانه الهى و مخالف تزيينات دنيوى است، بداند كه بعد از مرگ با همين ‏گونه لباس به ملاقات صاحب‏خانه مى‏رود. اين دو لباس - احرام و كفن - چقدر شبيه يكديگرند.

5 - بيرون رفتن از شهر و ديار

سالك به سوى بيت‏الله الحرام وقتى از شهر جدا مى‏شود بايد توجه كند كه سوى خداوند منان مى‏رود. پس توجه كند كه در اين سفر چه خواسته‏اى دارد؟! و به كجا رو مى‏برد؟! و چه كسى را مى‏خواهد زيارت كند؟!

و نيز به ياد سفر آخرت بيفتد كه وابستگانش را براى هميشه رها مى‏كند.

6 - پيمودن صحراها و كوهستانها

زائر از صحراها و كوهها عبور مى‏كند تا به ميقات برسد، بايد سفر خويش را پس از خروج از دنيا تا رسيدن قيامت تصور كند و بداند كه در اين ميان منزلگاههاى وحشت‏ زا و درخواستهاى گوناگون وجود دارد. تنهايى زائر در راه، تنهايى ترسناك خانه قبر و سختيهاى آنجا را ياد آور است پس جهت راه خويش و زاويه‏هاى پرپيچ و خطرناك قبر تا قيامت توشه و ذخيره‏اى را فراهم كند و با خود همراه داشته باشد.

7 - احرام بستن و گفتن تلبيه در ميقات

حاجى و معتمر خانه كعبه بايد بداند تلبيه به معناى پاسخ‏گويى به دعوت خدا است که اميدوار به پذيرش خويش باشد و از سوى ديگر ترس آن را داشته باشد كه از جانب حق ندايى برآيد «لا لبيك و لا سعديك‏»، تو را نپذيرفته‏ام و سعادت از آن تو نيست.

پس زائر در ميقات بين خوف و رجاء در برابر خدا مى‏ايستد، تلبيه گفتن شروع و نقطه آغازين سير الى الله است كه جايگاهى عظيم و بزرگ دارد.

امام چهارم زين‏العابدينعليه السلام چون به ميقات آمد تا لباس احرام بپوشد، مركب خويش را تا نگه داشت، چهره‏اش زرد گشت و حالت مادى وى تغيير كرد، لرزه بر اندام مباركش افتاد و نتوانست ذكر شريف تلبيه را بر زبان جارى كند فرمود: «من مى‏ترسم پروردگارم بگويد: «لا لبيك و لا سعديك‏» با تامل و زارى بسيار چون ذكر تلبيه را بر زبان جارى كرد، بيهوشى و غش بر آن حضرت عارض گشت و از روى مركب به زمين افتاد، اين حالت ‏براى آن بزرگوار تا پايان مراسم حج فراوان پيش مى‏آمد.

8 - ورود به شهر مكه

به هنگام ورود به شهر مكه بايد توجه نمود كه به پايان حرم الهى رسيده است اميدوار شود كه از عذاب و عقاب الهى در امان مى‏گردد و در عين حال اين اضطراب را داشته باشد كه اهليت نزديكى به حرم را پيدا نكرده باشد و بدين سبب او منفور نزد خدا باشد، پس اميدش در هر حال نزديكى به صاحب خانه باشد كه كرامت او شامل همه خواهد شد. او حق زائرش را مراعات مى‏كند و كسى را كه در جوار خانه‏اش قرار گرفت ‏شريف و بزرگ مى‏شمارد.

9 - نگاه به خانه كعبه

زائر خانه خدا به هنگام ورود به مسجدالحرام و نگاه به كعبه عظمت صاحب خانه را با دل و جان درك كند و خود را در حضور او ببيند و اميدوار به ملاقات حضرت احديت در آخرت باشد همان ‏طورى كه در دنيا زيارت كعبه نصيبش گرديد. و نيز در آن لحظه حركت مردم در صحنه قيامت و رفتن آنان را به سوى بهشت تصور كند كه به بعضى اجازه ورود داده مى‏شود و برخى را مانع مى‏گردند.

10 - طواف كعبه

حاجى به هنگام طواف خود را همانند فرشتگانى كه در اطراف عرش الهى طواف مى‏كنند بداند و توجه كند كه هدف از طواف ابتدا تا انتهايش گردش دل و قلب به دور صاحب خانه است از اين‏رو با نام خداوند از حجرالاسود شروع مى‏كند و بدان نيز ختم مى‏نمايد.

11 - لمس حجرالاسود

آنگاه كه دست ‏بر روى حجرالاسود مى‏كشد و آن را مى‏بوسد بايد بداند كه با خداى كعبه بيعت مى‏كند تا از هر عملى كه معصيت او را به دنبال دارد دورى كند و تصميم بر وفاى به عهدش را داشته باشد، زيرا هر كس از بيعت ‏با صاحب كعبه تخلف ورزد دچار خشم و عذابش خواهد شد.

«حجرالاسود دست‏ خداوند در روى زمين است مردمى كه با آن مصافحه مى‏كنند و آن را لمس مى‏نمايند گويا دست ‏خدا را لمس كرده‏اند همانند شخصى كه دست‏ برادرش را گرفته و كف در كف او نهاده است.»

12 - گرفتن پرده كعبه و تمسك جستن به ملتزم

بعد از لمس و بوسيدن حجرالاسود با اشتياق و رغبت ‏بيشتر به ديوار كعبه نزديك شو و بدنت را بدان مماس گردان به اميد حفاظت و دورى از آتش جهنم؛ زيرا هر جزئى از بدن كه به كعبه بچسبد از عذاب الهى مصون خواهد ماند، پس خود را به پرده كعبه بياويز و بيشترين درخواست را طلب مغفرت و آمرزش گناهان و ايمنى از عذاب جهنمش قرار ده همانند خطاكارى كه دامن بزرگترى را گرفته و با التماس و تضرع و درخواست عفو و بخشش رضايت آن بزرگتر را به دست مى‏آورد و آينده خويش را بيمه مى‏نمايد.

13 - سعى بين دو كوه صفا و مروه

مهمان خانه خدا هنگام سعى بين صفا و مروه خود را همانند شخصى مى‏بيند كه در آستانه سلطانى در تردد است و انتظار ملاقات با او را دارد اين تردد از آن جهت است كه مى‏خواهد اخلاص خويش را اثبات كند و رضايت و لطف را جلب كند در عين حال نمى‏داند او را به حضور مى‏پذيرد يا نه. پس رفت و آمد خويش را تكرار مى‏كند و چون خود صاحب ‏خانه هفت مرتبه را معين كرده است ‏بر هفتمين بار بسنده مى‏كند.

14 - وقوف در سرزمين عرفات

اجتماع عظيم انسانهاى خداجو، مناجات و فرياد و ناله، از هر قوم و ملتى و نيز رفت و آمدهاى بسيار زياد به سوى مشاعر الهى همچون جبل‏الرحمة و... با توجه به اختلاف آراء پيشوايان مذاهب و پيروان آنان اعجاب انسان را برمى‏انگيزاند، او خداجويان را در اداء اين واجب الهى در سرزمين عرفات مى‏بيند، اين صحنه بزرگ حاجى را به ياد صحنه قيامت مى‏اندازد، او اجتماع انسانهاى آغازين و آخرين را به همراهى انبياء بزرگوار تصور مى‏كند و گويا مى‏بيند چگونه هر امتى به دنبال امام خويش است تا او را شفاعت كند.

آن هنگام با چنين تصورات زيبايى، با قلب شكسته خويش، به خداى خود توجه پيدا مى‏كني وخدا اعمال تو را در جمله قبول شدگان قرار مى‏دهد دعاهايت را مستجاب و مقبول مى‏گرداند و رحمتش را بر تو نازل مى‏كند، آرمانهاى مقدست تحقق مى‏يابد پس موقف عرفات از مواقف شريفه‏اى است كه انسان خداجو در آن مكان عظمت‏ شرافت و بزرگى را به دست مى‏آورد.

15 - وقوف در مزدلفة «مشعرالحرام‏»

ورود در مشعرالحرام - كه جزء حرم مكى است - بعد از برون رفتن از حرم الهى و اجازه مجدد صاحب خانه جهت داخل شدن در حرم او رحمت‏ بازيافته ديگرى است، زيرا سرزمين عرفات خارج از محدوده حرم امن است و مشعرالحرام جزء حرم امن مى‏باشد در اين سرزمين، بر درهاى رحمت‏ خداوند نزديك گشته‏اى، نسيم لطف و رحمت و مهربانى او بر تو بار ديگر مى‏وزد.

16 - رمى جمره سرزمين منا

رمى جمره در سرزمين منا جاى اطاعت محض در برابر خالق و آفريدگار است. زائر بايد اظهار بندگى كند و طوق عبوديت را بر گردن نهد و هيچ‏ گونه وسوسه‏اى را از ناحيه نفس نپذيرد. خود را در جايگاه ابوالانبياء ابراهيم خليل مى‏بيند، زيرا كه شيطان خواست ‏حج او را در اين مكان ناخالص كند و او را گرفتار هواى نفسانى نمايد. اما خدا فرمان داد تا شيطان را از خود براند. او هم با سنگ، شيطان را از خويش دور كرد و ريشه‏هاى وسوسه شيطانى را خشكانيد.

17 - قربانى در منا

حاجي به منا آمده تا قرباني کند. اما چه چيز را؟ آنچه او را، در راه ايمان ضعيف مي کند، آنچه او را در "رفتن" به "ماندن" مي خواند، آنچه او را در راه " مسئوليت" به ترديد مي افکند، آنچه دلبستگي اش نمي گذارد تا "پيام" را بشنود، تا حقيقت را اعتراف کند.

در زندگيت تنها يک چيز هست که براي به دست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، آن اسماعيل تو است، اسماعيل تو ممکن است يک شخص باشد، يا يک شي ء، يا يک حالت، يک وضع و حتي، يک " نقطه ضعف".

پس حاجي بايد آن را قرباني کند تا بنده پاک و خالص خدا شود.

مرحوم شبر در كتاب خود دو فصل ديگر در زيارت مدينه رسول الله(ص) دارد كه با آوردن آن اسرار و معارف مناسك را از ديدگاه آن عارف آگاه به پايان مى‏رسانيم:

الف- ديدار از شهر پيامبر خدا

آنگاه كه از مكه معظمه بازگشتى و به ديدار مدينه منوره پرداختى چون چشمت‏ بر ديوارهاى شهر مدينه افتاد، به ياد آور كه اين همان مدينه‏اى است كه خداوند آن را براى پيامبرش انتخاب كرد تا بعد از هجرت در آنجا سكنى گزيند، همان شهرى است كه پيامبر(ص) واجبات الهى و سيره خويش را در آنجا به اجرا گذاشت. در آن شهر مبارزات و مجاهدتهاى زيادى را عليه دشمن انجام داد. دين و شريعت ‏خويش را كامل نمود و در آنجا به ملاقات پروردگارش شتافت و آرامگاه شريفش مزار همگان گرديد.

ب- زيارت پيامبر خدا(ص) و ائمه معصومين(عليهم السلام)

زائر پيامبر خدا و ائمه بقيع صلوات الله عليهم به هنگام ورود به حرم لازم است ‏با طهارت خاضعانه و خاشعانه در برابر قبر و ضريح آنان بايستد و آنان را زيارت كند.

توجه داشته باش آنان از حضور تو آگاه هستند؛ ايستادن، نشستن و زيارت تو را مى‏بينند، سلام و درود تو را دريافت مى‏دارند و به جاى خود مى‏رسانند پس آنان را زنده در آرامگاه خويش بدان و آن‏گونه زيارت كن كه در حال حياتشان به خدمت مي رسيدى، مقام والايشان را در ذهن خود تصور كن كلمات زيبا و موعظه‏هاى شيرين و دلنشين و نصيحتهاى شفا بخششان را به يادآور و همه را به گوش جان بشنو، زيرا كه هدايتشان سعادت ‏بخش و آرامش آفرين بوده و خواهد بود