ذيلا نمونه اي از مشكلات پيش آمده براي يكي از زائران كه بصورت آزاد با كاروانهاي آزادبر به عتبات مشرف شده و شخصا نوشته با همان نگارش تقديم مي شود :
خانم (ط – ه)از شهرستان دزفول کاروانی تشکیل داده و به ما گفته بودند که زیر نظر شرکت نخل غدیر می باشد و با ایشان قبل از نام نویسی شرط کرده بودیم که با توجه به اینکه اولین سفر ما به کربلا می باشد و خانواده هم همراه من می باشند نمی خواهم خاطره بدی از این سفر داشته باشیم . ایشان گفتند که 14 سال سابقه دارم و تجربه زیادی دارم و تمام کارها طبق برنامه و رفاه کامل و بدون کوچکترین سختی و ناراحتی می باشد شروع به تعریف بسیار زیاد از رسیدگی و برنامه های کاروان و ... یعنی با این شروط در کاروان و ... یعنی با این شروط در کاروان ثبت نام کردیم هر نفر 800 هزار تومان،ولی متأسفانه از ابتدای سفر یعنی ساعت حرکت با بی برنامه گی و بی نظمی شروع شد تا لحظه آخر و موقع برگشت که سفر با بحث و جدل و مشاجره توسط خود ایشان به پایان رسید و از اتوبوس پیاده شدیم و رفتیم .
تعداد مسافران 51 نفر در یک اتوبوس که صندلی های آن خراب و کمتر از تعداد نفرات بود و چند نفر همیشه سر پا ایستاده یا در راهرو باید می نشستند و صندلی ها کم بودند و برای پیاده و سوار شدن مشکل داشتیم و مسابقه هر که زودتر جا بگیرد که سر پا نماند و در بعضی جاها اصلاً اتوبوسی در کار نبود .
و پس از چند ساعت معطلی و صرف وقت و بحث و جدل از کاروانیان باید پول جمع می کردیم و خودمان اتوبوس می گرفتیم . ( حدود 2 روز و 1 شب ) از وقت ما بیهوده به خاطر نداشتن اتوبوس و هتل و تلف شد بدون هیچ استفاده ای .
وضعیت غذای ما : یا غذا را اینقدر دیر میداد که از خیر آن می گذشتیم ( در بین راه ) یا با نان و پنیر و خیار در حال حرکت از ما پذیرایی می شد و در هتل هم کاروان های دیگر میز غذا آماده و با احترام کامل می آمدند غذا صرف می نمودند ولی ما برای کوچکترین چیزی مثل نان یا ... باید خودمان میرفتیم و با بی احترامی دریافت می کردیم و ...
هتل : برای هتل در یک شب در نجف ، 3 هتل عوض شد و هرکدام از افراد کاروان در یک هتل همه پراکنده پس از بحث و جدل زیاد و با بد حسابی که با هتل ها داشت پاسپورت ها را به او نمی دادند و با بحث و درگیری و مشاجره که اعضای کاروان را درگیر می کرد باید پاسپورت ها را تحویل می گرفتیم . به خاطر ندادن پول به هتل و اتوبوس ها کسی حاضر به همکاری با ایشان نبود و ...
زیارت : برای زیارت که معمولاً موقع نماز حرم حرکت می کرد و نمی گذاشت در نمازها شرکت کنیم و درست زیارت کنیم تا جایی که بعضی از نمازها قضا می شدند و اگر کسی در نماز شرکت می کرد کاروان حرکت می کرد و منتظرش نمی ماند . مثلاً هنگام حرکت از کربلا گفته بود که هنگام اذان صبح حرکت می کنیم به طرف حرم طفلان مسلم که نگذاشت کسی نماز صبح بخواند و در بین راه هم نایستاد تا نمازها قضا شد در صورتی که می توانستیم نماز صبح را در حرم امام حسین (ع) بخوانیم و بعد حرکت کنیم . و برای بازدید از اماکن و زیارتگاه ها مسئول کاروان با ما نبود و اصلاً خبر نداشت و هر کسی به طرفی به طرفی می رفت و همه پراکنده و گم می شدند و برای بازدید از یک محل ساعت ها وقت تمام کاروان گرفته می شد ...
اصلاً برنامه و نظمی در کارش نبود و توان اداره کاروانی را نداشت .
هنگام بازگشت از نجف اشرف : قرار بود ساعت شش (6) صبح از نجف به طرف مرز شلمچه برویم که به دلیل بدحسابی خانم ه با هتل ها و پول ندادن به آنها و آنها هم پاسپورت های مسافران را گرو گرفته بودند و به ایشان نمی دادند تا حدود ساعت یک بعد از ظهر با بحث و مشاجره و آبرو ریزی کاروانمان و با دروغ های زیاد که در مورد قیمت هتل ها و ... به ما می داد و ما را از هتل آخری هم بیرون انداخته بودند و گفته بودند که وقتتان تمام شده و با لوازم جلوی هتل تا ساعت حدوداً یک عصر ایستاده بودیم با اینکه جنب حرم بودیم ولی نمی توانستیم برای زیارت یا نماز به حرم برویم زیرا برنامه مشخص نبود و هر لحظه ممکن بود حرکت کنند و همه بلاتکلیف بودند پس از حل مشکل با هتل ها تازه گفت که اتوبوس هم نگرفته ام و پول هم ندارم ،
جناب ح که خودش کاروان دارد بصورت اتفاقی ما را آنجا در این وضعیت دید و برای گرفتن اتوبوس اقدام کرد که پس از معطلی و بحث و مشاجره نهایتاً گفتند که بیست دقیقه دیگر باید پیش بلوار بعد از پله های برقی باشد و گرنه اگر اتوبوس آمد و کسی را ندید بر می گردد و بدون وسیله می مانید ( یعنی از حرم تا بعد از پله های برقی ) ما نمی دانستیم کجاست ، آدرس را به آقای ق مداح کاروان دادند ما با ایشان با پای پیاده و همراه بردن لوازم سفربدون خوردن صبحانه و نهار در گرمای ظهر به راه افتادیم با عجله و اضطراب که اتوبوس نرود هنگامیکه با مشقت زیاد به آنجا رسیدیم اتوبوسی در کار نبود پس از معطلی و جستجوی زیاد و خواندن نماز کنار خیابان اتوبوس را دیدیم گفت : تا پول ندهید شما را جایی نمی برم به من گفته اند اول باید پول را حساب کنند ، خانم ه هم گفت که من پول ندارم و چند ساعت هم آنجا کنار اتوبان زیر آفتاب معطل شدیم تا نهایتاً خودمان پول وی هم گذاشته و کرایه را دادیم که شب کنار خیابان نمانیم .
کاروانیان گفتند حالا که اینطور است پول بیشتری به اتوبوس می دهیم ما را به مسجد کوفه ببرد بعد بطرف مرز شلمچه می رویم ( زیرا ما را به مسجد کوفه هم نبرده بود و زیارتمان ناقص بود ) پس از صحبت و بحث زیاد با اتوبوس و دادن پول بیشتر قبول کرد که ما را به مسجد کوفه ببرد . در مسجد کوفه هم معطل شدیم زیرا بدون برنامه بود و هر کسی یک طرف رفته بود و بعد از ساعت ها معطلی به طرف مرز حرکت کردیم و شب به مرز رسیدیم . ( فقط جریان بازگشتمان در روز آخر را مقداری توضیح دادم اینقدر طولانی شد و گرنه بساری از مسائل نگفته باقی ماند )